نیمهی اوّل سال 90 شهرستان مهاباد، شاهد از دست دادن دو نفر از نخبگان اهل قلمش بود. اما نه شهر بر آنان گریست و نه بر سوگشان نشست و حتی کمبودشان را احساس نکرد. مرحومان «انور ایرانزاده» و «حبیبالله تابانی» از فرزندان شهر مهاباد بودند، که علیرغم اینکه به علت مسایل شغلی، مجبور به ترک شهر و ماندن در کلانشهرهای تهران و تبریز شده بودند، خویشتنِ خویش را فراموش نکرده بودند. به جای غرق شدن در مشغولیتها و مشکلات چنین شهرهایی به نوشتن دربارهی فرهنگ، تاریخ و سرنوشت ملّت خود پرداختند و بیش از 15 جلد کتاب تقدیم «کتابخانهی کردی» کردند. در حالیکه کتابخانهی کردی در میان کتابخانههای سایر ملل، در تمام ابعادش -غیر از تاحدودی بُعدِ شعری- از ضعف شدیدی رنج میبرد. قفسههای این کتابخانه، در مسایل و موضوعات زیادی، خالی از یک جلد کتاب است. به همین دلیل وجود نویسندگانی که یک جلد هم به آن بیافزایند باید غنیمت شمرده شود و فقدانشان غمی بزرگ بر جامعه تحمیل کند.
موضوع این نوشتار معرّفی و تعریف آنان نیست. میخواهم این سؤال را در میان جامعه به میان آورم که «اینهمه بیتفاوتی نسبت به از دست دادن چنین افرادی از کجا ناشی میشود؟» اینکه در دوران حیات آنان، مراسم معرّفی یا سخنرانی یا تقدیر برگزار نمیشود جای خود دارد، که جدا از تأثیرپذیری از فرهنگهای مردهگرایی فلسفههای خاصّ ریشههای عمیق اجتماعی و سیاسی نیز دارد. در اصل فرهنگ اجتماعی و عامیانه و حتّی نخبهگرایانهی ما خالی از مجالس سخنرانی، تحلیل، گوش دادن و شنیدن و شبگذرانی در مجالس و محافل با محتوای سخن گفتن و گوش دادن است. آنچه ما در بدنهی جامعهی کردی به وفور شاهد هستیم تلف کردن ساعتها از اوقات روزانه به نشستن در پارکها و میدانها و تالارها و خانهها و قدمزنی بیهدف در خیابانها و مشغول شدن به سرگرمیهای رایج یا گوش را با صدای آلات موسیقی خاصّ آزار دادن و غیره است. نه شبی اهل محلّهای یا دوستانی به عشق خواندن یا تفسیر غزلی از (شاعران بزرگی همچون) «نالی» یا «وفایی»، یا بیان واقعهای تاریخی، یا تشریح مجموعهی غنی «بیتهای کردی در کتاب تحفهی مظفّریّه» دور هم جمع میشوند. نه روزی در سالنی یا مسجدی جمع میشوند تا نظریات و تحلیلهای اندیشمندی را بشنوند. تنها مرکز سخنرانی 10 دقیقهی آخر مجالس ترحیم است که در بیشتر موارد مخاطبان افراد مستعجلی هستند که برای رفع تکلیف در مجلس حضور دارند و غالب سخنرانان هم روحانیون فارغ از اوضاع هستند که آنان هم برای رفع تکلیف زبان به سخن میگشایند. تأسفبارتر از همهی اینها این است که اهل فکر، قلم و اندیشه هم فارغ از کمترین ارتباط فکری و شنیداری با همدیگرند و روزگار میگذرانند.
در مجالس ترحیم این نویسندگان، که اتّفاقاً هر دو در خانقاه شمزین و مرکز شهر برگزار شد، تنها جای مردم خصوصاً جوانان خالی نبود که اگر چنین بود چندان جای نگرانی نبود. اهل اندیشه و قلم، افراد متعهّد و نگران اوضاع، و نخبگان و معتمدین هم در مجلس حضور چشمگیر نداشتند. آنان هم حسّ از دست دادن گوهرهایی ذیقیمت را نکردند. به همین دلیل زبان به سخن نگشودند یا شاید هم منتظر مجوز ادارهی ارشاد بودند.
به دنبال پرسش فوق سؤال دیگری پیش میآید که «ماندگاری این سنّت چه عواقبی به دنبال دارد و جامعه را به کجا خواهد برد؟» همکنون ما عوارض این بیماری را در بدنهی جامعه و خصوصاً جوانان مشاهده میکنیم. نسلی در حال شکل گرفتن است و دارد به مرزهای تشکیل خانواده و پدر و مادر شدن نزدیک میشود که نسبت به فرهنگ، تاریخ، سنن، اخلاقیات و ارزشهای ملّی و مذهبی بیتفاوت، ناآگاه و ناآشناست. فرزندان برآمده از چنین خانوادههایی چه دلبستگی و تمایلی به فرهنگ خود خواهند داشت؟ برآمدن نسلی که نمیداند کیست و نمیفهمد چیست و ریشهاش در کجاست مطمئناً نمیداند و نمیتواند چه باید بکند. خود را در میان سایر ملل و فرهنگها سست و بیبنیان خواهد دید. در پاییز فرهنگی و خزان ارزشهایش چشم به بهار دیگران میدوزد و حسرت بر دل میماند، اگر حسرتی برایش مانده باشد.
در حالیکه کردها یکی از متینترین و ریشهدارترین ملّتهای خاورمیانه هستند و زمانیکه زندگان اهل علم در میان مردم و حکّام و اُمرای کرد بر رأس قرار میگرفتند و مردههاشان تکریم و تقدیس میشدند، بودند ملّتهایی به نهب و غارت روزگار میگذراندند و به عالمان کُرد متوسّل میشدند و اکنون در کرامت.
صلاحالدین عباسی – مهاباد- 29/5/1390
نظرات
بدوننام
12 مهر 1390 - 04:33به شدت با نظرات شما موافقم جناب عباسی عزیز
غریبه ای دور از دیار سردشت
12 مهر 1390 - 05:46با درود به شما آقای صلاحالدین عباسی عزیز. به موضوع مهمي اشاره كرده ايد! اما. مردم و جامعه ما به آگاهی و آگهی نیاز دارند ، و صد البته به سیاستمداران و روشنفکران صادق احتیاج دارند ، مثل شما و دوستانتان . در ضمن جامعه ما گرفتار دنیای غرب و ماهواره ها هستند . (ماهواره )درست مثل مرفین عمل می کند! شما می توانید با (مرفین )جان هزاران نفر را نجات دهید ! در عین حال هم می توانید با همان/ مقدارمرفین / یک جامعه را به سویی نابودی پرتاب کرد ! ایکاش در هر شهر از شهرهای ما حداقل/۵۰۰ تا ۱۰۰۰ / نفر مثل شما انسانها ی شریف صادق انسان دوست آگاه و مسلمان راستین داشتیم . انسانهای میانه رو و صادق همیشه سر بلند پیروز بوده اند در کل تاریخ بشریت . موفقيت قرين راهتان باد . غریبه ای دور از دیار سردشت .
دانا
12 مهر 1390 - 08:44اعتیاد و قاچاق و مد گرایی و دیگر آسیب های اجتماعی نسلی بی مسوولیت و بی فکر می پروراند
همشهری کُرد
14 مهر 1390 - 06:57سهیره خۆ مههابادی خۆیان پێ له ههموو کهس کوردتره، ئهو دوو بهڕێزه و کارهکانیشیان پتر بۆنی کوردایهتیان لێ دێ، وێدهچێ ڕاگهیاندنێکی باش له ئارادا نهبووبێ! به ناشوکری نهبێ دهنگ و ڕهنگی ناوهندی مههابادیش لێی تێکناچێ و ئیشهڵڵا کاری واناکا که خهڵک له گیروگرفتی خۆیان و شین و شایی خۆیان ئاگادار بن!
م. ب :پیرانشهر
16 مهر 1390 - 07:07مردم بزرگ مهاباد باید بیشترقدر روشنفکران و خادمان فرهنگ و وطن خود را بداند ناسلامتی تاریخی دارد. ولی این دو برادر که خدا از آنها راضی باشد زیاد شناخته شده نیستند.کاش آقای عباسی به اسم کتابهای آنها اشاره می کرد. در هر صورت ما صورت مسله را پاک نکنیم و مقصر هستیم و در آیین دو هزار ساله ایران زمین ما هم از مرده پرستی بی نصیب نبوده ایم.
روژین
17 مهر 1390 - 05:41باسلام ناراحتم ازاینکه واقعا اینقدردرکمبوداطلاعات به سرمی برم.وتنها راهش کتاب خوندنه.خوراک روح.ازشماتقاضامندم دریه قسمتی ازسایتتون به معرفی کتاب بپردازید.ممنون
بدوننام
20 بهمن 1390 - 06:06سلام. آقای عباسی باید عرض کنم که هرچند بیشتر حرفهای جنابعالی را قبول دارم بخصوص اینکه ما(ملت کورد) « زیندووکوژ و مردووپه ره ستین !» ولی باید این را هم بگوییم که اگر این ملت عزیز به جای اینکه این همه جانب دین را می گیرد، تنها چنددقیقه در شبانه روز به خودش و اینکه کیست و چه کند تا از این همه بلا و نکبتی که خودش برسرخودش آورده خلاصی یابد،فکر می کردحال ووضعمان خیلی بهترازاین می بود. ولی چه کنم که پیشوایان و آنانی که خودشان راروشنفکر ،علمدار و... غیره ما می دانند به جای چاره اندیشی فقط به فکر مقام و منصب خودشان هستندوبیشتر ملت کورد رادر سیاه چال زمانه فرو برده و آنچنان رفتار می کنند که انگار هیچ اتفاقی نیافتاده. البته تاریخ ، خودش جواب این افرادرا می دهد ولی افسوس که همه زندهنمی مانند که آن را ببینند. باتشکر : کوردیکی کوردی نووسی کوردپه روه ر